چهارگوشه، برای مثال آن را که چارگوشۀ عزلت میسر است / گو پنج کن نوبه که شه هفت کشور است (اثیرالدین اخسیکتی - ۴۴)، چون فرودید چارگوشۀ کاخ / ساحتی دید چون بهشت فراخ (نظامی۴ - ۵۶۸)
چهارگوشه، برای مِثال آن را که چارگوشۀ عزلت میسر است / گو پنج کن نوبه که شه هفت کشور است (اثیرالدین اخسیکتی - ۴۴)، چون فرودید چارگوشۀ کاخ / ساحتی دید چون بهشت فراخ (نظامی۴ - ۵۶۸)
کارخوب و بپارسی ترجمه نافله است که به عربی عبادت ناواجب را گویند. (آنندراج) (انجمن آراء) : چنب سنت و نافله کار به روا ناروا دان حلال و حرام. ابونصر فراهی (از آنندراج) (انجمن آرا)
کارخوب و بپارسی ترجمه نافله است که به عربی عبادت ناواجب را گویند. (آنندراج) (انجمن آراء) : چنب سنت و نافله کار به روا ناروا دان حلال و حرام. ابونصر فراهی (از آنندراج) (انجمن آرا)
کنایه از بسیار مشتاق و منتظر. (آنندراج). نگران و مشتاق. (ناظم الاطباء) : من چار چشمم ز آن دورخ چاری دگر میداشتم میداشت چون شطرنج اگر آن شاه خوبان چار رخ. ملاطغرا (از آنندراج). ، صفت سگ نیز واقع شود. (آنندراج). سگ و یا گوسپندی که خال سیاهی بالای هر یک از دو چشم داشته باشد. (ناظم الاطباء) : سگ نفس را رفته از کار چشم تو از عینکش کرده ای چارچشم. قدسی (از آنندراج). مثل آنکه او بود احمق مردمان فیلسوف دانندش همچو آن سگ بود که باشد کور مردمان چارچشم خوانندش. دهقان علی شطرنجی (از آنندراج). ، کسی که عینک میگذارد. (ناظم الاطباء)
کنایه از بسیار مشتاق و منتظر. (آنندراج). نگران و مشتاق. (ناظم الاطباء) : من چار چشمم ز آن دورخ چاری دگر میداشتم میداشت چون شطرنج اگر آن شاه خوبان چار رخ. ملاطغرا (از آنندراج). ، صفت سگ نیز واقع شود. (آنندراج). سگ و یا گوسپندی که خال سیاهی بالای هر یک از دو چشم داشته باشد. (ناظم الاطباء) : سگ نفس را رفته از کار چشم تو از عینکش کرده ای چارچشم. قدسی (از آنندراج). مَثَل آنکه او بود احمق مردمان فیلسوف دانندش همچو آن سگ بود که باشد کور مردمان چارچشم خوانندش. دهقان علی شطرنجی (از آنندراج). ، کسی که عینک میگذارد. (ناظم الاطباء)
نیز از بلوک حمزه لوی جاپلق است و این چار چشمه شش قلعه میباشد واقع در یک محل و هر یک از قلاع رعیت نشین و آب و ملک علیحده دارد شهر جاپلق عبارت از همین چار چشمه است چنانکه در جاپلق نگاشته شد. (مرآت البلدان ج 4 ص 43) از قرای بلوک پشتۀ جاپلق است. (مرآت البلدان ج 4 ص 43)
نیز از بلوک حمزه لوی جاپلق است و این چار چشمه شش قلعه میباشد واقع در یک محل و هر یک از قلاع رعیت نشین و آب و ملک علیحده دارد شهر جاپلق عبارت از همین چار چشمه است چنانکه در جاپلق نگاشته شد. (مرآت البلدان ج 4 ص 43) از قرای بلوک پشتۀ جاپلق است. (مرآت البلدان ج 4 ص 43)
چهارگاه، نام شعبه ای از موسیقی، (غیاث)، اصطلاحی در موسیقی، مقامی از موسیقی، اسم آهنگی از موسیقی، نام دستگاهی در موسیقی ایرانی، نام یکی از آهنگ های موسیقی ایران، کنایه باشد ازکالبد عنصری که مرکب از اربعه عناصر است، (غیاث) قلب چراگاه، (آنندراج) : به خشتی نقش صد اژدر نمودی مقام چارگاه خر نمودی، فوقی (در تعریف نقاشی فرهاد از آنندراج)
چهارگاه، نام شعبه ای از موسیقی، (غیاث)، اصطلاحی در موسیقی، مقامی از موسیقی، اسم آهنگی از موسیقی، نام دستگاهی در موسیقی ایرانی، نام یکی از آهنگ های موسیقی ایران، کنایه باشد ازکالبد عنصری که مرکب از اربعه عناصر است، (غیاث) قلب چراگاه، (آنندراج) : به خشتی نقش صد اژدر نمودی مقام چارگاه خر نمودی، فوقی (در تعریف نقاشی فرهاد از آنندراج)
هر چیز را گویند که مربع باشد. (برهان). ذو اربعه زوایا. چارگوشه ای. چارزاویه ای، کنایه از تخت پادشاهان است که بعربی ’سریر’ خوانند. (برهان). کنایه از تخت بود که آنرا ’پات’ و ’گاه’ نیز گویند و به تازی ’سریر’ خوانند. (آنندراج) ، چاردیواری. خانه کوچک. گوشه. زاویه: آن را که چارگوشۀ عزلت میسر است گو پنج نوبه زن که شه هفت کشور است. اثیرالدین (از آنندراج). ، کنایه از تابوت هم هست. (برهان) (آنندراج). ، چارسمت. چارطرف. چارجانب: بفرمود تا نامور پهلوان همی گشت بر چارگوشۀ جهان. فردوسی. ندای هاتف غیبی ز چارگوشۀ عرش صدای کوس الهی به پنج نوبت لا. خاقانی. چون فرو دید چارگوشۀ کاخ ساحتی دید چون بهشت فراخ. نظامی. و رجوع به چهارگوشه شود
هر چیز را گویند که مربع باشد. (برهان). ذو اربعه زوایا. چارگوشه ای. چارزاویه ای، کنایه از تخت پادشاهان است که بعربی ’سریر’ خوانند. (برهان). کنایه از تخت بود که آنرا ’پات’ و ’گاه’ نیز گویند و به تازی ’سریر’ خوانند. (آنندراج) ، چاردیواری. خانه کوچک. گوشه. زاویه: آن را که چارگوشۀ عزلت میسر است گو پنج نوبه زن که شه هفت کشور است. اثیرالدین (از آنندراج). ، کنایه از تابوت هم هست. (برهان) (آنندراج). ، چارسمت. چارطرف. چارجانب: بفرمود تا نامور پهلوان همی گشت بر چارگوشۀ جهان. فردوسی. ندای هاتف غیبی ز چارگوشۀ عرش صدای کوس الهی به پنج نوبت لا. خاقانی. چون فرو دید چارگوشۀ کاخ ساحتی دید چون بهشت فراخ. نظامی. و رجوع به چهارگوشه شود
چهارماه، کنایه از چهارنعل دست و پای اسب، (آنندراج) : پرماه و پرستاره شود هر زمان زمین زآن چار شش ستاره که در چارماه اوست، (از آنندراج)، - چارماه و چار شش ستاره، کنایه از چهار نعل دست و پای اسب که هر نعلی شش میخ دارد، (آنندراج)
چهارماه، کنایه از چهارنعل دست و پای اسب، (آنندراج) : پرماه و پرستاره شود هر زمان زمین زآن چار شش ستاره که در چارماه اوست، (از آنندراج)، - چارماه و چار شش ستاره، کنایه از چهار نعل دست و پای اسب که هر نعلی شش میخ دارد، (آنندراج)
اصطلاح قمار. اصطلاحی در بازی ورق. چهار ورق از ورقهای بازی که بر هریک هشت خال نقش شده باشد. چهار ورق هشت خال (هشت خال گلابی سیاه (پیک) و هشت خال خاج (گشنیز) و هشت خال دل و هشت خال خشت)
اصطلاح قمار. اصطلاحی در بازی ورق. چهار ورق از ورقهای بازی که بر هریک هشت خال نقش شده باشد. چهار ورق هشت خال (هشت خال گلابی سیاه (پیک) و هشت خال خاج (گشنیز) و هشت خال دل و هشت خال خشت)
شهری است از قسمت غربی سرقسطه از نواحی اندلس شرق واقع در قسمت شرقی قرطبه نزدیک سرزمین فرنگ... و اکنون این شهر در دست فرنگیان است و دارای وسعت و قلاعی است. (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع). و چنانکه صاحب قاموس الاعلام ترکی می نویسد در حال حاضر قصبه ای بنام ’داروسه’ در جنوب غربی سرقسطه موجود است و دور نیست که همان قصبه باشد. مؤلف حلل السندسیه بنقل از یاقوت درباره شهر ’سالم’ گوید: شهری است به اندلس پیوسته به اعمال باروشه و در حاشیه آمده: گمان میکنم باروشه تصحیف اروشه باشد و این شهر را در نزد اسپانیاییها اریزه نامند و من از استاد محقق سید علال فاسی نیای فهری درین باره پرسیدم، وی چنین پاسخ داد: اریزه یا اریسه بعید نیست همان باروشه باشد، چه در دایره المعارف بستانی چنین است: اریزه شهری است به اسپانیاهفتاد میل بطرف جنوب غربی از سرقسطه دور است. آنگاه متن گفتار یاقوت را درباره باروشه نقل کند و گوید بعقیدۀ من اریسه (اگر چه نمیتوانم محل آن را تعیین کنم) بهمین صورت در نزد عرب معروف به وده و تحریف نشده است زیرا تاریخ نام دو شخص را که به اریسی خوانده میشدند برای ما حفظ کرده است: یکی ابوعبداﷲ محمدبن...اریسی معروف به جزایری شاعر شهیر... و دوم نیای وی محمد بن احمد اریسی. پس ظن غالب این است که این خاندان منسوب بشهر اریسه باشند. (الحلل السندسیه ج 2 ص 84)
شهری است از قسمت غربی سرقسطه از نواحی اندلس شرق واقع در قسمت شرقی قرطبه نزدیک سرزمین فرنگ... و اکنون این شهر در دست فرنگیان است و دارای وسعت و قلاعی است. (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع). و چنانکه صاحب قاموس الاعلام ترکی می نویسد در حال حاضر قصبه ای بنام ’داروسه’ در جنوب غربی سرقسطه موجود است و دور نیست که همان قصبه باشد. مؤلف حلل السندسیه بنقل از یاقوت درباره شهر ’سالم’ گوید: شهری است به اندلس پیوسته به اعمال باروشه و در حاشیه آمده: گمان میکنم باروشه تصحیف اروشه باشد و این شهر را در نزد اسپانیاییها اریزه نامند و من از استاد محقق سید علال فاسی نیای فهری درین باره پرسیدم، وی چنین پاسخ داد: اریزه یا اریسه بعید نیست همان باروشه باشد، چه در دایره المعارف بستانی چنین است: اریزه شهری است به اسپانیاهفتاد میل بطرف جنوب غربی از سرقسطه دور است. آنگاه متن گفتار یاقوت را درباره باروشه نقل کند و گوید بعقیدۀ من اریسه (اگر چه نمیتوانم محل آن را تعیین کنم) بهمین صورت در نزد عرب معروف به وده و تحریف نشده است زیرا تاریخ نام دو شخص را که به اریسی خوانده میشدند برای ما حفظ کرده است: یکی ابوعبداﷲ محمدبن...اریسی معروف به جزایری شاعر شهیر... و دوم نیای وی محمد بن احمد اریسی. پس ظن غالب این است که این خاندان منسوب بشهر اریسه باشند. (الحلل السندسیه ج 2 ص 84)